( اعیاد ماه رجب ) ولادت امام باقر علیه السلام
ای داده در ماه جمادی فیض از دست برخیز کز جام رجب گردیم سرمست مــاه دعــا مـاه نیـایـش مــاه تــوحـیـد هر شام آن شام دعا هر صبح آن عید برخـیـز کـز نـهـر رجـب آبی بنـوشیم از دست سـاقـی بـادۀ نـابـی بـنـوشـیـم برخیز تا عمری بُوَد باقی، کـجـایـی؟ جام طـهـورا میدهـد سـاقی کجـایـی؟ برخیز بر زلـف عـبادت شـانهای زن پَر در شعاع عشق چون پروانهای زن دل بـزم تـوحـیـد آمـده برخـیز برخیز عـید آمـده عـید آمـده برخـیـز برخیـز آغاز مـاه است و زمین دریـای انـجـم تـابـیـده از برج ولا خـورشـیـد پـنـجم مـیلاد فـرزنـد امـام الـسّـاجـدیـن است در جلوه، روی ماه زین العابدین است بنت الحسن؛ ای عالمی را کرده گلشن امشب محـمّد زادهای چـشم تو روشن این چارخورشید ولا را نور عین است نجل علی؛ مِهر حسن؛ ماه حسین است نسل امامان هـمام از باب و مام است آری امــام ابـن امــام ابن امــام اسـت این یوسف دو فاطمه درانتصاب است این یـادگـار احـمد خـتـمـیمـآب است این میفـروزد نور را در محفل جان این میشکافـد علـم را با تـیـغ برهان این است خـورشـیـد فـروزان هـدایت این میـوهها میچـیـنـد از نخل ولایت ذکـر خـدا بـاشد هـمـانا ذکـر خـیـرش وصف از عزیز او کنم یا از عُزیرش این مـاه را نَـبوَد به زیـبـایـی قـریـنـه دور سـر او گـشتـه خـورشـید مـدیـنه امـشـب خـدا مــرآت احــمــد آفــریـده بــار دگــر بـر مــا مـحـمّــد آفــریــده در اوّل مـاه رجب مـهـری درخـشـیـد بر چـشم عـالم تا قـیامت نـور بخـشید این نازنـین فـرزند دلـبـند حسین است محو خـدا و مات لبـخـند حسیـن است تا ماه رویش را حـسین ابن علی دیـد چون مصحف ختم رسل بوسید بوسید این است فـرزندی که از جـدّ کرامش آورده جـابـر با ادب عـرض سـلامش رخسار او گـلزار هـستی را صفا داد انگشت او چـشـمان جـابر را شفـا داد هفت آسمان خشتی ز ایـوان رفـیعـش گـلـبـوسۀ جـبـریـل بر باب البقـیـعـش بیماری دل را طبیب حـاذق است این قرآن صامت را زبان ناطق است این ای سـر بـه خـطّ آل پـیـغـمـبـر نـهـاده قــرآن فــرا گـیـریــد از این خــانواده اینــان هـمـانا مـخــزن ســرّ خـدایـنـد اینان چـو پـیـغـمبـر به قـرآن آشـنایـند خـواهـید از قـرآن کــلام بکـر پـرسید بـالله قـسـم بـایـد ز اهـل ذکـر پـرسیـد بــالله قـــســم قـــرآن بـی آل رسـالـت سودی نخواهد داشت بر اهل ضلالت بینورعترت علم و دانش نار و دود است هیزم شکن این نار و دود آل سعود است اینان که ازاسلام و قرآن سر شکستند اجـدادشـان دنـدان پیـغـمـبر شکسـتـند اینان که از اجداد؛ شیطان را مطیعنـد ویــرانـگـر قـبــر امـامــان بـقـیـعانــد در مذهـب شیـعـه نه تنهـا خـار باشند ز ایـنان تـمـام مسلـمین بـیـزار بـاشند پیـوسـته با اولاد پیـغـمـبر به جنگاند قـرآن سر نی کرده با حیـدر بجنـگـند بن بازشان یک عمر عاص حیله گر بود چشم دلش از چشم کورش کورتر بود ما شـیـعـه یـعـنـی پـیـرو آل رسـولـیـم شـاداب عـطـر ناب گـلهـای بـتـولیـم دامـان مـا دامان عـزّت بوده ز آغـاز میزان ما قرآن و عترت بوده ز آغاز ما از سقـیـفـه نه؛ که از نسل غـدیریم بر سیـنۀ خـصم عـلی پـیـوسته تـیریـم ما شیـر حـق را تـا ابـد از رهـروانیم نه اهل صفّین نه جـمـل؛ نه نهـروانیم ما بعد مـوسی راه هـارون برگزیـدیـم از سامـریها تا قـیـامت سـر بـریـدیم هـرگـز نیـفـتد نغـمۀ تـوحـید از جوش گوسـالههای سامری خاموش خاموش مـائــیـم و آل الله و آیـــات شــریــفــه نه شـافـعـی نه حـنـبلی نه بو حـنـیـفـه دنـیـای دیـن آبـاد قـال الـبـاقـر مـاست عـالم پُر از فـریـاد قـال الباقـر ماست با حـضرت او الـفـتـی دیـریـنـه داریم هر شب بقـیعی در درون سـینه داریم ما اهل درد و اهل سوز و اهل داغیم هر یک چراغ چار قـبر بیچـراغـیـم دیـدیم یک دریـای نـور این قبـرها را بـوسیـدهایم از راه دور این قـبـرها را زین چار، گیرد فـیضها بسیار کعـبه تو چار قبرش خوانی و من چار کعبه "میثم" که دارد نورعترت را به سینه گویـد سـلام از دور بـر شهـر مـدیـنه |